انـدیـشک | ||
خدایی، با دمای نقطه جوش (2) سید باب و بها فرق چندانی در انتخاب راه و روش نداشتند: هر دو ابتدا امام بودند، بعد پیامبر و بعد هم خدا! میرزا بها پس از ادعای مهدویت، متوجه شد که اعتقاد به امام زمان مانع پیشرفت و انس میشود؛ به همین سبب به کلی به انکار و نفی این عقیده پرداخت و اعتقاد به بودن امام دوازدهم را از مجعولات شیعه دانست و ناحیه مقدسه، سرداب مقدس منزل امام و تمام این مسائل را موهوم خواند.(1) غافل از اینکه این تعارضها ریشة ادعای خودش را نابود خواهد کرد. بیگمان ادعای نسخ دین مقدماتی میطلبد؛ اما کسی که روزی امام بوده فردا نمیتواند پیامبر باشد و کسی که روزی بنده بوده، روز دیگر نمیتواند که خدا باشد؛ چون اینها اموری متضاد و متعارضند. باب و بها با اعتراف به معلولیت خودشان، خود را علتالعلل معرفی میکنند؛ در حالیکه علتالعلل از هرگونه وجه معلولیت و فقدان و نیاز مبرّاست. بها در استدلال بر مبشّریت خود، دلیلی سست اقامه میکند و روایات متواتر دربارة علایم و شخصیت مهدی موعود را زیر پا میگذارد: حزب شیعه میگویند طبق روایات متواتر هر کس قائل شود که موعود متولد شد، کافر است؛ اما نقطه اولی(باب) در فارس از صلب شخص معلوم متولد شد و دعوی قائمی کرد.(2) [ دوشنبه 88/10/14 ] [ 2:17 عصر ] [ اندیشک ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |