سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انـدیـشک
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه

 دلایلی عجیب تر از ادعا

همان‌گونه که می‌دانیم پس از طرح ادعای سیدعلی‌محمد شیرازی در سال 1260ق. مبنی بر بابیت امام زمان و سپس اوج‌گیری این ادعاها به سوی امامت و نبوت و الوهیت، علمای شیعه در دو مرحله ، در اصفهان و تبریز به بحث با وی پرداختند تا به اصل ادعای وی پی ببرند و پس از آن که در این بحث و محاجات به واهی بودن سخنان باب اثبات شد  سعی کردند تا وی را به خطاها و اشتباهات و اوهامش واقف سازند. خوشبختانه شرح این مذاکرات و مباحثات از سوی منابع بهایی و غیربهایی نقل گردیده است و با نگاهی بیطرفانه و محققانه به آنها می‌توان به واقعیت پی برد. نمونه این متون ، متن کامل گزارش ناصرالدین‌میرزا ولیعهد از مجلس گفتگوی علمای تبریز با باب به پدرش محمدشاه قاجار، که یک گزارش رسمی به شمار می‌آید چنین است:
«هوالله تعالی شأنه. قربان خاک پای مبارکت شوم. در بابِ باب که فرمان قضا جریان صادر شده بود، که علما طرفین را حاضر کرده با او گفتگو نمایند، حسب‌الحکم همایون محصل فرستاده با زنجیر از ارومیه آورده به کاظم‌خان سپرده، ورقه به جناب مجتهد نوشت که آمده به ادله و براهین و قوانین دین مبین گفت و شنید کنند. جناب مجتهد در جواب نوشتند که از تقریرات جمعی معتمدین و ملاحظه تحریرات این شخص بی‌دین، کفر او اظهر من‌الشمس و اوضح من‌الامس است. بعد از شهادت شهود، تکلیف راعی مجدداً در گفت و شنید نیست. لهذا جناب آخوند ملامحمد و ملامرتضی قلی را احظار نمود و در مجلس از نوکران این غلام امیر اصلان‌خان و میرزا یحیی و کاظم‌خان نیز ایستادند. اول حاجی ملامحمود پرسید که: مسموع می‌نمود که تو می‌گویی من نایب امام هستم و بابم و بعضی کلمات گفته‌ای که دلیل بر امام بودن، بلکه پیغمبری تست. گفت بلی حبیب من! قبله من! نایب امام هستم و باب هستم و آنچه گفته‌ام و شنیده‌اید راست است. اطاعت من بر شما لازم است، به دلیل «ادخلوالباب سجداً» ولکن این کلمات را من نگفته‌ام، آنکه گفته است، گفته است. پرسیدند گوینده کیست؟ جواب داد: آنکه به کوه طور تجلی کرد.
روا باشد اناالحق از درختی چرا نبود روا از نیکبختی؟
منی در میان نیست. اینها را خدا گفته است. بنده به منزله شجره طور هستم. آن وقت در او خلق می‌شد، الان در من خلق می‌شود، و به خدا قسم کسی که از صدر اسلام تاکنون انتظار او را می‌کشید، منم. آنکه چهل هزار علما منکر او خواهند شد منم.
پرسیدند این حدیث در کدام کتاب است که چهل هزار علما منکر خواهند گشت؟
گفت: اگر چهل هزار نباشد چهار هزار که هست. ملامرتضی قلی گفت: بسیار خوب. تو از این قرار صاحب‌الامری. اما در احادیث هست و ضروری مذهب است که آن حضرت از مکه ظهور خواهند فرمود، و نقبای جن و انس با چهل و پنج هزار جنیان ایمان خواهند آورد، و مواریث انبیاء از قبیل زره داود و نگین سلیمان و ید بیضاء به آن جناب خواهند بود. کو عصای موسی و کو ید بیضاء؟
جواب داد که من مأذون به آوردن اینها نیستم.
جناب آخوند ملامحمد گفت غلط کردی که بدون اذن آمدی. بعد از آن پرسیدند که از معجزات و کرامات چه داری؟
گفت: اعجاز من این است که برای عصای خود آیه نازل می‌کنم. و شروع کرد به خواندن این فقره:
«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. سبحان‌الله القدوس السبوح‌الذی خلقت السموات و الارض کما خلق هذه العصا آیه من آیاته.» اعراب کلمات را به قاعده نحو غلط خواند. تاء سموات را به فتح خواند. گفتند مکسور بخوان. آن‌گاه الارض را مکسور خواند. امیر اصلان‌خان عرض کرد: اگر این قبیل فقرات از جمله آیات باشد من هم توانم تلفیق کرد، و عرض کرد: «الحمدالله ‌الذی خلق العصا کما خلق الصباح و المساء». باب خجل شد. بعد از آن حاجی ملامحمود پرسید که در حدیث وارد است که مأمون از جناب رضا علیه‌السلام سئوال نمود که دلیل بر خلافت جد شما چیست؟ حضرت فرمود آیة انفسنا. مأمون گفت «لولا نسائنا». حضرت فرمود «لولا ابنائنا». سئوال و جواب را تطبیق بکن و مقصود را بیان‌ نما. ساعتی تأمل نموده و جواب نگفت. بعد از این مسائلی از فقه و سایر علوم پرسیدند. جواب گفتن نتوانست. حتی از مسائل بدیهیه فقه از قبیل شک و سهو سئوال نمودند، ندانست و سر به زیر افکند. باز از آن سخنهای بی‌معنی آغاز کرد که «همان نورم که به طور تجلی کرد زیرا که در حدیث است که آن نور نور یکی از شیعیان بوده است.»
این غلام گفت از کجا آن شیعه تو بوده‌ای؟ شاید نور ملامرتضی قلی بوده باشد. بیشتر شرمگین شد و سر به زیر افکند. چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شیخ‌الاسلام را احضار کرده، باب را چوب مضبوط زده، تنبیه معقول نموده، و توبه و بازگشت و از غلطهای خود انابه و استغفار کرد و التزام پا به مهر سپرده که دیگر این غلطها نکند، و الان محبوس و مقید است. منتظر حکم اعلی‌حضرت اقدس همایون شهریاری روح‌العالمین فداه است. امر امر همایون است.»

--------------------------------------

 گفت و شنود سیدعلی‌محمد باب با روحانیون تبریز، تألیف میرزا محمد مامقانی، به اهتمام حسن مرسلوند، تهران، نشر تاریخ ایران، 1374)


[ چهارشنبه 88/8/27 ] [ 11:49 عصر ] [ اندیشک ] [ نظرات () ]

برخوردی از نوع تعصب

برخی از نویسندگان در دفاع از بهائیت، اینگونه ادعا می کنند که «متأسفانه در جامعه ایران از زمان پیدایش جنبش بابیه و بعداً بهائیه تا به امروز یک بحث علمی و منطقی در شناخت تفکرات این جنبش نشده است.» و به این ترتیب چنین وانمود می‌سازند که آنچه درباره این مسلک در ایران بیان شده و واکنش‌هایی که در قبال آن صورت گرفته، صرفاً از سر تعصبات کور و بی‌پایه و فاقد هرگونه مبنای علمی و منطقی و استدلالی بوده است. خوشبختانه اثبات نادرستی این گونه ادعاها در عصر و زمانه ما به سادگی امکان‌پذیر است؛ چرا که فهرست کتب متعدد که درباره این مسلک به نگارش درآمده، به علاوه انبوهی از مقالات تحقیقی پیرامون آن، با یک جستجوی ساده در اینترنت خود دلیلی بر رد این ادعا است .
در ضمن همان‌گونه که می‌دانیم پس از طرح ادعای سیدعلی‌محمد شیرازی در سال 1260 ق. مبنی بر بابیت امام زمان و سپس اوج‌گیری این ادعاها به سوی امامت و نبوت و در نهایت الوهیت، علمای شیعه در دو مرحله در اصفهان و تبریز به بحث و اقامه دلیل با وی پرداختند تا به ریشه مدعای وی واقف شوند و پس از آن که در این محاجات به واهی بودن سخنان این طلبه جوان پی بردند تمام سعی خود را مبذول داشتند تا وی را به خطاها و اشتباهات و اوهامش واقف سازند. خوشبختانه شرح این مذاکرات و مباحثات از سوی منابع بهایی و غیربهایی نقل گردیده است و با نگاهی بیطرفانه و محققانه به آنها می‌توان به واقعیت پی برد. با وجود این جریان در تاریخ ایران چگونه می توان مدعی شد که از اول به وجود آمدن بابیه و بهائیه ایرانیان و علمای شیعه با این مسئله متعصبانه و از روی سلایق شخصی مقابله و مخالفت کرده اند .


[ چهارشنبه 88/5/21 ] [ 12:0 صبح ] [ اندیشک ] [ نظرات () ]

بدشت ، آبادی ای برای ویرانی اسلام

واقعه بدشت نخستین و مهم ترین گردهمایی سران بابی در 1264 در بدشت بود . این ماجرا ‌که تا اندازه ای معرف دیدگاهها و اهداف سران بابی بود ، در رویگردانی علاقه مندان و چه بسا گروندگان به باب از این جریان، و نیز در اقدامات حکومت نسبت به بابیان تأثیر قطعی داشت که می توان از آن  به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ بهائیت نام برد .
برای نقل ماجرای بدشت باید از کمی دورتر از زمان اجتماع را شروع آن دانست و این گونه نقل کرد که :
 پس از دستگیری و تبعید سید علی محمد شیرازی معروف به باب به قلعه چهریق در ماکو ملاحسین بشرویه ای ملقب به باب الباب ، ‌اولین پیرو باب از جانب او مأموریت یافت که در خراسان به تبلیغ آیین باب بپردازد . بشرویه ای در نامه ای به حاجی محمد علی بارفروشی ، او را به مشهد دعوت کرد تا به کمک وی آیین باب را رواج دهند.
شاهزاده حمزه میرزا (پسر عباس میرزا و برادر محمد شاه) که به قصد سرکوبی فتنه محمدحسن خان سالار در چمن رادکان به سر می برد ، چون از فعالیت بشرویه ای آگاه شد ، دستور دستگیری و فرستادنش را به اردوی دولتی را صادر کرد . پس از بازداشت او ، محمد علی بارفروشی نیز مشهد را به همراه همراهانش ترک کرد . از سوی دیگر قرة‌ العین ، دختر حاج ملاصالح برغانی ، که سالها پیش به شیخیه گرویده و سپس بابی شده ، پس از مکاتبه با علی محمد باب از او دستور گرفت که برای رهاییش از زندان تبلیغ کند ؛ اما با کشته شدن عمو و پدر همسرش ، ملامحمدتقی برغانی ، به دست چند تن از طرفداران باب ، دستگیر و زندانی شد . این دستگیری دیری نپایید و با اقدامات میرزا حسینعلی نوری از زندان گریخت و همراه جمعی از بابیها و حسینعلی نوری راهی خراسان شد.
روستای بدشت نقطه تلاقی این دو گروه ـ یاران محمد علی بارفروشی که از خراسان بازمی گشتند و یاران حسینعلی نوری ـ بود . اهداف مشترک این دو گروه که مهم ترین آن اهداف ، تلاش و تبلیغ برای آزادی باب از زندان بود باعث  این اجتماع هواداران باب بود . اجتماع بدشت که با شرکت 81 نفر که عموماً بابیهای خراسان و مازندران و قزوین بودند ، به مدت سه هفته ادامه داشت به نوشته نبیل زرندی ، ‌میرزاحسینعلی نوری بیشترین تأثیر را در تشکیل این اجتماع داشت و با اجاره سه باغ همجوار برای سکونت قره‌ العین ، حاجی محمدعلی بارفروشی و خودش در برپایی اجتماع نقش مهمی را ایفا کرد .
یکی از آثار این گردهمایی، القاب جدیدی بود که سران بابی به آنها ملقب شدند مانند "بهاءالله" برای میرزا حسینعلی نوری ،‌ " طاهره " برای قره‌ العین و "قدوس" برای محمد علی بارفروشی که این موضوع با تعجب بسیاری از اجتماع کنندگان روبرو شد سوالی در ذهنشان پدید آورد که این القاب راچه کسی اعطا کرده است .
درست است که یکی از عوامل این اجتماع ، اشتراک اهداف این دو گروه مانند رهایی باب بود ، ولی اختلافاتی هم در این بین نمود داشت . از اختلاف نظر بارز این اجتماع در گفتگوهای خصوصی بدشت نمایان شد که آن سخن از نسخ شریعت اسلام بود . قرة‌ العین که قبلاً نیز در مباحثات بابی ها در عتبات فعال بود ، رهبر گرایش نسخ اسلام بود . او در حین سخنرانی نقاب از چهره برداشت و رسماً ظهور شریعت جدید را اعلام کرد . از این رو عده ای از بابیان رنجیدند و بدشت را ترک کردند .
واکنشهای منفی عده ای مثال عبدالخالق اصفهانی، از هواداران باب که در اعتراض گلوی خود را برید سرخوردگی برخی از اجتماع کنندگان را نشان می داد . محمد علی بارفروشی نیز در ظاهر به شدت از این کار بر آشفت ،‌ هر چند که با میانجیگری حسینعلی نوری دست از اعتراض برداشت و رأی قره العین را پذیرفت . مهم ترین واکنش شدیدتوسط بشرویه ای برزو کرد. او که خود پیشگام تلاش برای آزادی باب از زندان بود و از اردوی دولتی به قصد پیوستن به جمع بابیها گریخته بود ، پس از شنیدن خبر اجتماع بدشت و اقدامات و اظهارات سران این اجتماع ، ‌آشکارا اعلام کرد که اگر آنجا بود بدشتی ها را حد می زد .
اهالی آبادی بدشت ، نیز پس از اطلاع از نتیجه اجتماع بابیان، شبانه به ایشان حمله کردند آنان را متفرق ساختند . در پانزدهم شعبان 1264،‌ وقتی بدشتیان به نزدیکی قریه نیالا رسیدند ، ‌مردم با دیدن منظره غیر مترقبه نشستن طاهره و قدوس در یک کجاوه ، که با صدای بلند اشعاری می خواندند ، برآشفتند و به آنان حمله کردند . به این ترتیب بدشتیان پراکنده شدند و سران بابی گریختند .قدوس به بارفروش گریخت و قره العین و میرزا حسینعلی نوری به نور رفتند .

-------------------------------------------

منابع:

عبدالحسین آواره، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، مصر 1342/1923؛ علیقلی / اعتضاد السطلنه، ‌فتنه باب ،‌توضیحات و مقالات به قلم عبدالحسین نوائی، تهران 1351 ش/ محمد جعفر بن محمد علی خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، چاپ حسین خدیو جم تهران 1363 ش / محمد نبیل زرندی ، تلخیص تاریخ نبیل زرندی،‌ترجمه و تلخیص اشراق خاوری. تهران 1324ش / محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، چاپ محمد باقر بهبودی، تهران 1358 ش / حسین محبوبی اردکانی، تعلیقات حسین محبوبی اردکانی ، بر المآثر و الآثار ،‌در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 2، تهران 1368 ش / میرزاجانی کاشانی، نقطه الکاف، چاپ براون، لیدن (بی تا) ، حسام نقبائی،‌ طاهره (قره العین ) ،تهران (بی تا) / عبدالحسین نوائی، «قرة العین» در اعتضاد السلطنه ،‌فتنه باب ، توضیحات به قلم عبدالحسین نوائی، تهران ، 1351ش/ رضاقلی بن محمد هادی هدایت، ملحقات تاریخ روضه الصفای ناصری، درمیرخواند، تاریخ روضه الصفا ، ج 8-10؛ تهران، 1339


[ شنبه 88/4/27 ] [ 11:59 عصر ] [ اندیشک ] [ نظرات () ]
<< مطالب جدیدتر           

.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 94895