خدایی کردن ، در دمای نقطه جوش (1)
وقتی سید رشتی که دنبالهرو شیخ احمداحسایی بود درگذشت، شاگردانش دنبال جانشینی برای او بودند که به قول خودشان مصداق «شیعه کامل» و «رکن رابع» باشد. در بحبوحة رقابت برای جانشینی، سید علی محمد باب پا را از جانشینی فراتر نهاد و خود را «باب امام زمان» معرفی کرد و احادیث را طبق مذاق خود به تأویل برد و طبق آیة «ادخلوا الباب سجّدا» فرمان به خشوع و تسلیم مردم در برابر بابیت و نیابت خود داد و با نسبت دادن «باب» در آیه به خود گفت: «ای گروه شیعیان! من باب امام شما هستم که در انتظارش بودید»(1)
حتما تعجب خواهید کرد اگر بگوییم باب که ادعای خدایی کرده قبل از ادعای قائمیت و ادعاهای پس از آن ساعتهای طولانی در بوشهر زیر آفتاب نقطه جوش روی بام میرفت و مدتها به کره مشتعل خورشید خیره میشد تا آفتاب را مسخّر خود سازد!! تأثیر آفتاب سوزان و به نقل از خویشاوندانش تماس با اروپاییان، انحرافاتی در فکر او به وجود آورده بود که چنین ادعاهایی را از وی بعید نمینمود؛ البته چنین اعتماد به نفسی طبیعی نیست.
سفیر روس، در خاطراتش آورده که سید علیمحمد به سبب ریاضتهای زیاد، جاهطلب و خودپرست شده بود و از آنجا که از جادو و جنبل هم بدش نمیآمد، برای چنین ادعایی بهترین مهره به شمار میرفت؛ (2) و چون یکی از علایم ظهور، خروج از مکه به شمار میرفت، از شهر خارج شد و مواجب بگیران شایعه کردند که به مکه رفته است، و هنوز از مکه برنگشته بود که یکی از بابیان در شیراز اعلام کرد: گواهی میدهم که علیمحمد در ارتباط با امام زمان است. اما فقط کافی بود مردم اعتراض کنند تا خون نظام الدوله حاکم شیراز به جوش آید و سیلی محکمی به گوش باب مقدس بنوازد تا او هم بگوید: «به خدا قسم! من نه وکیل موعود هستم و نه واسطه بین امام و مردم».
باب که در شیراز موفق نبود به اصفهان رفت و حاکم روسیالاصل اصفهان او را مهمان کرد و وعده داد که با حاکم قاجار خواهد جنگید و زمین را برای امام زمان جدید تصرف خواهد کرد. باب هم با خیال راحت ادعای قائمیت کرد و بعد از مدتی ادعای خود را پس گرفت و خود را نبی و در آخر، خداوند عالم معرفی کرد! سید باب گاهی دعوی بابیت کرد، گاهی مهدویت و بعد نبوت و الوهیت و میرزا بهاء هم که دید دنیا جنگل است؛ خودش دست به کار شد و دعاوی باب را معدوم فرض کرد. نویسندگان بابی و بهایی، روایات مربوط به مهدویت را دو قسمت کردند؛ برخی را به باب و برخی را به بها نسبت دادند و گاهی از سر اشتباه روایت را به هر دو نسبت دادهاند.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مصطفی حسینی طباطبایی، ماجرای باب و بهاـ ص 46.
2. سیدنصیر سید کماری، بهائیت مولود تصوف، ص 30.
3. دکتر ح.م.ت، محاکمه و بررسی باب و بها، ص 41.